اصول و جلوه‌هاي زيبايي شناسي در قرآن کريم (قسمت سيزدهم)

پدیدآورسیدابوالقاسم حسینی (ژرفا)

نشریهپیام زن

تاریخ انتشار1390/02/21

منبع مقاله

share 655 بازدید
اصول و جلوه‌هاي زيبايي شناسي در قرآن کريم (قسمت سيزدهم)

سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)

پديده‌هاي مدني

1. قرآن و مدنيت

جهان آفرينش بر مبناي بيهوده‌گري و عبث آفريده نشده و هدف از آن، بازي و سرگرمي نيست. خداي تعالي فرمايد:
وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاَعِبِينَ لَوْ أَرَدْنَا أَن نَتَّخِذَ لَهواً لَاتَّخَذْنَاهُ مِن لَدُنَّا إِن كُنَّا فَاعِلِينَ.1
و ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست به بازي نيافريديم. اگر مي‏خواستيم سرگرمي و بازيچه‏اي بگيريم ـ مثل آن كه گفتند خدا همسر و فرزند و شريك گرفت ـ آن را از نزد خويش مي‏گرفتيم، اگر كنندهی [اين كار] بوديم‏.
پس خلقت انسان نيز بازي و عبث نيست و هدفي والا دارد:
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ.2
آيا پنداشته‏ايد كه شما را بيهوده آفريديم و شما به سوي ما بازگردانده نمي‏شويد؟
و آن هدف والا عبادت است:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ .3
و پريان و آدميان را نيافريدم، مگر تا مرا [به يگانگي‏] بپرستند.
آيا ارتباطي ميان مدنيت و بازي و سرگرمي هست؟ آيا اين که هدف از خلقت، بازي و سرگرمي نيست، بدين معنا است که اين دو هيچ جايگاهي در نظام آفرينش ندارند؟ آيا بازي با بيهودگي يکي است؟ نقش اين بحث در زيبايي شناسي چيست؟
نخست بايد گفت که عبث و بيهوده‌گري مايهی نابودي و هلاک است و کسي که به آن گرايد، در گمراهي مي‌افتد و به هر جا هوا و هوسش خواهد، ميل مي‌کند و از نظام و نظم درست بيرون مي‌رود. برخي گمان دارند که هرگونه بازي نيز بيهودگي است؛ امّا چنين نيست. بازي هم قواعد خود را دارد و اگر بر اين قواعد سيرکند، بيهوده و عبث نيست. بازي دنيا در ذات آن نهاده شده و ارزشي جمالي دارد؛ البتّه اگر بر پايهی قانون و نظام و منطق خود شکل گيرد و نه با عبث و پوچي. قرآن کريم اين وصف را همراه با چهار وصف ديگر در اوصاف دنيا ياد کرده و آن‌ها را در طبيعت اين نشئه مقدر فرموده است:
اعْلَمُوا أَ نَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَراً ثُمَّ يَكُونُ حُطَاماً وَفِي الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ.4
بدانيد كه زندگاني دنيا بازي و بيهودگي و آرايش و فخركردن با يكديگر و نازيدن ـ يا افزون‏جويي ـ در مالها و فرزندان است ـ همچون باراني كه گياه رويانيدنش كشاورزان را خوش آيد و به شگفت آرد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بيني و آنگاه خشك و شكسته و خرد گردد ـ و در آن جهان عذابي سخت و نيز آمرزشي از سوي خدا و خشنودي اوست. و زندگاني اين جهان جز كالاي فريبندگي نيست‏.
در اين بيان، پنج صفت براي زندگي دنيا ذکر شده است: بازي، سرگرمي، زينت، فخرورزي، و گردآوري اموال و فرزندان. اين پنج ويژگي به خودي خود، ناپسند نيستند؛ مادام که از قاعده بيرون نشوند و بي‌منطق نگردند. اگر از نظم و منطق و حد و اندازهی خود بيرون شوند، عبث و بيهوده خواهند بود؛ وگرنه مايهی قوام و دوام و جمال اين دنيا همين‌هايند. چه کسي مي‌تواند گردآوردن مال و فرزند را بنکوهد؟ امّا مهم اين است که مال‌اندوزي و فرزندپروري بايد بر شيوه و منهاج درست باشد تا به عبث نينجامد. آن چهار صفت ديگر نيز چنين هستند.دنيا بازي و بازيگري دارد. اگر بازي به جاي خود انجام شود، مايهی آرام جان و جهان است؛ امّا اگر به افراط برگزار گردد، انسان چندان به بازي مشغول مي‏شود که هرچيز ديگر را از ياد مي‌برد و آن را هدف مي‌سازد. اگر چنين کند، دچار لهو مي‏شود؛ يعني از هدف باز مي‌ماند و به بازيچه‌ها سرگرم مي‏گردد. لهو انسان را از هدف اصلي زندگي رويگردان مي‏کند و آنگاه، سبب مي‏شود که او به زينت و زيبايي دنيا دل بندد. زينت نيز همانند آن دو، به خودي خود، نامطلوب نيست؛ امّا زياده‌روي در استفاده از آن، رهاورد پرداختن افراطي به آن دوي ديگر است. بازيگر دل‌مشغول افراطي، از دنيا فقط زينتش را مي‌بيند و نه ذات و باطنش را. سپس با اين افراط، به تفاخر مي‌گرايد و مايه‌هاي زيبايي دنيا را مايهی افتخار خود مي‌شمرد و مي‌کوشد با آن‌ها به ديگران ناز بفروشد. آنگاه، نوبت به مال‌اندوزي و فرزنداندوزي مي‌رسد. يعني وقتي بنا باشد با تفاخر کار پيش رود، آدمي ناچار مي‏شود با مال و فرزند که نيروي ظاهري او را مي‌افزايند، بدين هدف برسد. در اين سير، نه نقطهی آغاز منفي است و نه نقطهی پايان؛ بلکه خودِ سير منفي است؛ يعني اگر بازي به جاي خود و به اندازه انجام شود، آن چهار ديگر هم به جاي خود برگزار خواهند شد. جمال دنيا در همين حفظ حد و اندازه و تعادل است و بدون اين‌ها هم جمال دنيا ديدن ندارد.
در همين آيهی شريف، تمثيلي آمده که اين بيان را به گونه‌اي هنري ترسيم مي‌فرمايد: کمثل غيث ... . اين تصوير با جانداري و پويايي، نمايي از حيات دنيا را به ما نشان مي‏دهد. در اين صحنه، سرعت گذران ايام حيات تصوير مي‏شود و چشم‌نوازي‌اش براي انکار کنندگان حقيقت، به رخ کشيده مي‏شود. سپس نمايان مي‏گردد که اين زيبايي و شکوفايي چه سان شتابان به افسردگي و افول مي‌گرايد و نيست و نابود مي‏شود. اين است همهی آن چيزي که کافران از زيبايي دنيا مي‌بينند؛ يعني به چيزي از دنيا دست مي‌آويزند که برايشان سودي نمي‌بخشد و حطامي بيش نيست؛ و از همين روي، در آخرت عذابي سخت انتظارشان را مي‌کشد: و في الآخرهْْ عذاب شديد. امّا آنان که دنيا مايهی فريفتگي‌شان نمي‌شود و مقصد و مقصود را از دست نمي‌نهند، آن را طريقي به سوي خدا مي‌سازند و از همين دنيا پل آخرت برمي‌نهند و به آمرزش و خشنودي حق مي‌رسند: و مغفرهْْ من الله و رضوان.
همين حقيقت با تصوير هنرمندانهی ديگر در اين جا ياد شده است:
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِيداً كَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.5
جز اين نيست كه مَثَل ـ وصف ـ زندگي اين جهان مانند آبي است كه از آسمان فرو فرستاده‏ايم، پس رستني‏هاي زمين از آن چه مردم و چارپايان مي‏خورند، به آن درآميخت [و روييد] تا چون زمين آرايش خود [از شكوفه‏ها و گلها] فراگرفت و آراسته شد و اهل آن پنداشتند كه خود بر آن توانايي [بهره‏مندي‏] دارند؛ [ناگاه‏] فرمان ما شبي يا روزي در رسيد، پس آن را چنان درويده كرديم كه گويي ديروز هيچ نبوده است. اين چنين آيات را براي گروهي كه مي‏انديشند به تفصيل بيان مي‏كنيم.
در اين جا نيز با صحنه‌هاي پويا و جاندار روبه‌رو هستيم. نخست چهرهی زمين پيش و پس از روييدن گياهان تصوير مي‏شود. هريک از اين دو مرحله داراي ابداع و خلق ويژهی خود است که جمال آن را پيش چشم خواننده مي‌نهد. سپس زمين زينت خود را برمي‌گيرد؛ يعني تشخصي به آن بخشيده مي‏شود که اوج جمال و زيبايي‌اش را تداعي مي‏کند؛ گويا موجودي است زنده و عاقل و جاندار که بايد خود را بيارايد و در چشم ديگران بنماياند. آن گاه، از اين حقيقت تلخ سخن مي‏رود که اهل دنيا به ناپختگي گمان دارند که مي‌توانند با علم و تلاش و سعي خود، چهرهی آن را عوض کنند و هرگونه مي‌خواهند، در آن دست برند. صحنهی چهارم نيز از قدرت برق‌آساي الاهي سخن مي‌گويد که ناگاه اين زيبايي را درهم مي‌پيچد و آن را به فراموشي مي‌سپارد. اين انذاري است که در عين ترسيم هنرمندانه، سخت بيم‌انگيز است و سپس هشداري در پي آن مي‏آيد: کذلک نفصل الآيات لقوم يتفکرون. دلالت تفکربرانگيز اين آيات در همين است که زيبايي دنيا نبايد مايهی فريب گردد؛ بلکه جمالي است که بايد با جلال ايمان و تنبه و ذکر درآميزد تا دو چندان شود و بپايد و ثمر دهد.
از همين جا است که قرآن به آدميان هشدار مي‏دهد که در شهوت و زينت دنيا غرق نشوند. اين زيبايي انکارشدني نيست‌؛ خيالي و سراب‌گونه هم نيست؛ افسانه و افسون هم نيست؛ بلکه عين حقيقت است. شهوت و زيبايي دنيا، از زن و فرزند و مال گرفته تا اين همه نعمت‌هاي رنگارنگ، همه حقيقي است و لذتش هم حقيقت دارد و ارج نهادني و حظ‌بردني است. امّا آن چه قرآن کريم از آن نهي مي‏کند، غرق شدن در اين لذت و شهوت است. يعني مبادا به اين لذت اکتفا کنيم و سراي جاودان را از ياد ببريم. پس سخن بر سر حقيقت و مجاز نيست؛ بلکه گفتار از ناپايي و پايداري است. به زيبايي اين دنيا بايد به همان اندازه که هست، دل بست؛ يعني به قدر ناپايداري‌اش؛ پس جاي غرق شدن و دل را ميخکوب کردن نيست. امّا قدر و ارج خودش را دارد و از حقيقت خودش برخوردار است. لکن اگر زندگي پايدار مي‌خواهيد، آن سوي ديگر است:
وَمَا هذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ.6
و اين زندگاني دنيا جز سرگرمي و بازي نيست، و هر آينه سراي واپسين زندگاني [راستين‏] است، اگر مي‏دانستند.
همين زيبايي که از نگاه جمالي بسي ارجمند و والا است، اگر مايهی توقف انسان شود و نگاه او را از آخرت برگيرد و به حطام دنيا متوقف سازد، موجب هلاک و سقوط تمدن‌ها است. پيامبر(ص) از همين خطر هشدار و انذار فرمود، آن جا که به مخاطبانش گفت:
إن الدنيا حلوهْْ خضرهْْ و إن الله استعملکم عليها فانظروا کيف تعملون ... .
همانا دنيا شيرين و سرسبز است و خداوند شما را بر آن گماشته است. پس بنگريد که چه مي‌کنيد!
رسول خدا(ص) بي آن که جمال دنيا را بيالايد و آن را نازيبا جلوه دهد، غرق شدن در اين جمال را آفت شمرد و مسلمانان را از آن هشدار داد. در جاي ديگر فرمود:
أخوف ما أخاف عليکم مايخرج لکم من زهرهْْ الدنيا ... .
بيشترين مايهی بيم من براي شما از نعمت‌هاي شکوفاي دنيا است.
شنوندگان از اين سخن در شگفت شدند و پرسيدند:
وما زهرهْْ الدنيا؟
فرمود:
برکات الأرض.7
آيا مي‌توان گفت که برکت‌هاي زمين مايهی سقوط افراد و امّت‌ها و تمدن‌ها است؟ رسول خدا(ص) بر اين نکته چنين پاي فشرد:
فوالله ماالفقر أخشي عليکم و إنما أخشي عليکم أن تبسط عليکم الدنيا کما بسطت علي من قبلکم فتنافسوها فتهلککم کما أهلکتهم.8
به خدا سوگند! از فقر بر شما بيم ندارم؛ بلکه فقط از اين بر شما بيم دارم که دنيا برايتان گشايش يابد، چنان که بر مردم پيش از شما يافت، پس بر سرِ آن به رقابت پردازيد و دنيا هلاکتان سازد، همان سان که ايشان را هلاک ساخت.
براي رهايي از اين خطر عظيم چاره‌اي جز آن نيست که هر انسان انگيزه‌ها و دوستي‌ها و دلبستگي‌ها و هوس‌هاي خود را در مسيري اندازد که شريعت در آن جريان دارد. تماميت ايمان به خدا در همين خلاصه مي‏شود و زيبايي دنيا از همين دريچه تفسير کردني است. رسول خدا(ص) فرمود:
لايؤمن أحدکم حتي يکون هواه تبعا لما جئت به.9
ايمان هيچ يک از شما تحقق نمي‌يابد، مگر آن که خواستني‌هايش را مطابق ديني که من آورده‌ام، سازد.
تفاوت نگاه بدبينانه و يأس‌آلود با نگاه زاهدانه در همين جا روشن مي‏شود. نگاه بدبينانه به انسان مي‌آموزد که همه چيز را با عينک بيم و حذر بنگرد و فردا را تاريک بيند و براي گام برداشتن دچار ترديد باشد و دنيا را داراي چشم‌اندازي روشن نيابد و همواره در برابر هر قانون و قاعده سرکشي کند و همهی هستي را آيهی يأس و اندوه بداند. امّا نگاه زاهدانه انسان را از هرگونه بدبيني برحذرمي‌دارد و احتياطي مثبت را به او مي‌آموزد؛ احتياطي که با اين آموزه‌ها همراه است و او را بر اين اصول تربيت مي‌کند:
ـ تنها بايد به خداوند ايمان داشت و همه چيز را به امر او سپرد:
وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ.10
و كارها به خدا بازگردانده مي‏شود.
ـ عمل و کوشش داراي ارج و شأن و منزلت است:
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ.11
و بگو: كار كنيد، كه خدا و پيامبر او و مؤمنان ـ گواهان اعمال ـ كردار شما را خواهند ديد، و بزودي به داناي نهان و آشكار بازگردانده مي‏شويد، پس شما را بدان چه مي‏كرديد، آگاه خواهد كرد.
مي‌بينيد که در اين نگاه، در کنار خدا و رسولش، مردم نيز نظاره‌گر کارهاي هر انسان مؤمن هستند؛ يعني تعهد در برابر جامعه هم‌رديف با تعهد در برابر خدا و شريعت است و کار و تلاش و کوشش براي مردم در همان زمره و جايگاه قرار دارد.
ـ زندگي را بايد دوست داشت و بدان اميد بست و در مسير کار نيک همواره به رحمت و مرحمت خدا اميدوار بود؛ و اين يعني فردا روشن و سرشار از اميد است:
وَإِن تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً.12
و اگر به مصالحه زندگي کنيد و پرهيزگاري نماييد، همانا خدا آمرزگار و مهربان است‏.
ـ انسان در زندگي داراي اراده است تا هرگونه مي‌خواهد رفتار کند و هر راه را که دوست مي‌دارد، برگزيند؛ خواه خوب و خواه بد. اين گونه نيست که انسان در اين دايره اسير تقدير باشد و به هر راه که خواهندش، او را برند:
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً.13
ما راه را به او بنموديم، يا سپاسگزار باشد و يا ناسپاس‏.
ـ و البتّه همهی اين‌ها در حدود مشيت خداوند است و ارادهی انسان با قضا و قدر حکيمانهی خدا ناسازگاري ندارد. اين دايرهی وسيع را که ارادهی آزاد انسان خط اصلي حرکت در آن است، خود خداوند ترسيم و مشيت فرموده است:
وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ.14
و نمي‏خواهيد مگر آن كه خداي، پروردگار جهانيان، بخواهد.
با اين نگاه زاهدانه، غم‌ها و رنج‌ها قابل تحمل ـ و نه تنها قابل تحمل، که در همان مسير بازگشت به خدا و حرکت جمالي جامعه و جهان ـ هستند:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُون15
و هر آينه شما را به چيزي از بيم و گرسنگي و كاهش مالها و جانها و ميوه‏ها مي‏آزماييم و شكيبايان را مژده ده. آنان كه چون مصيبتي ـ پيشامد ناخوشايندي ـ به ايشان رسد، گويند: ما از آنِ خداييم و به سوي او بازمي‏گرديم.
منطق اين تربيت که ژرفاي زهد است، آن است که اسلام انسان را از کاميابي‌هاي دنيا بازنداشته و زيبايي‌ها و برکت‌هايش را بر وي ممنوع نکرده است. هيچ يک از زيبايي‌هاي راستين دنيا از انواع هنر و لذت‌ها و جلوه‌ها و خوشي‌ها، بر انسان ممنوع نيست، مگر آن که در مسير کمال و هدايت انسان سدّ راهش باشد و خداوند به صراحت آن را حرام کرده باشد، نه آن که با هزار تأويل و توجيه و آن هم با بدفهمي، از جانب نمايندگان فهم دين، حرام گردد. اين هشدار قرآن کريم از آنِ همهی نسل‌ها است و البتّه خطاب به عالمان و نمايندگان فهم دين است که مردم را از برخي رفتارهاي مباح بازمي‌دارند و بدين سان، زمينهی تعدي و تجاوز و درگذشتن از ميزان‌هاي شريعت و گرايش به گناه زيرزميني و نفاق‌آلود را براي جامعه فراهم مي‌سازند:
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ.16
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! چيزهاي پاكيزه را كه خدا براي شما حلال كرده حرام نكنيد و از حد مگذريد، كه خدا از حدّ گذرندگان را دوست ندارد.
شگفتا که برخي مي‌خواهند اين جلوه‌هاي زيباي جهان را بر انسان حرام کنند؛ و چه سرسختانه خداوند به جنگ اينان مي‏رود و بارها به انسان هشدار مي‏دهد که مبادا به اين نگاه بگرايد و زهد را با اين ديدگاه يکي بشمرد:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ.17
بگو: چه كسي آرايشي را كه خدا براي بندگان خود پديد آورده و روزيهاي پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو: اين ها در زندگي دنيا براي مؤمنان است ـ ولي كفار هم بهره‏مندند ـ در حالي كه در روز رستاخيز ويژهی ايشان است. بدين گونه آيات ـ سخنان خود ـ را براي گروهي كه بدانند به تفصيل بيان مي‏كنيم.
در اين عبارت: «زينهْْ الله التي أخرج لعباده.» تأکيدي است قوي بر اين که خداوند دوست مي‌دارد زيبايي‌هاي جهان را بر بندگان خويش گوارا بيند و آنان را در بهره‌مندي و کاميابي از اين لذت‌ها بنگرد؛ و اگر آنان در مسير بندگي او و رعايت حريم شريعت، از زيبايي‌ها کام گيرند، برايش محبوب و ستودني است؛ نه آن که رياضت کشيدن و خود را به رنج و بينوايي افکندن، افتخار و مايهی خشنودي خداوند باشد. در اين آيه تأکيد مي‏شود که زيبايي‌هاي جهان از آنِ همهی بندگان خدا است و همه از آن سهم دارند؛ امّا مؤمنان سهمي ويژه دارند. برخي مفسران گمان دارند که اين ويژگي آن اين است که در روز قيامت، از زيبايي‌هاي خالص و ناب بهره مي‌گيرند که با هيچ رنج و زحمتي همراه نيست. امّا اين همهی ماجرا نيست. مهم‌تر از آن، سهم ويژهی مؤمنان در همين زندگي دنيا است. يعني به تصريح اين آيه، مؤمنان بايد در برخورداري از نعمت‌هاي حلال دنيا، از کافران پيشي گيرند و چنان زندگي خود را آباد کنند که ديگران به حال ايشان غبطه خورند؛ امّا هرگز از ياد خدا غافل نشوند و در دنيا غرق نگردند. پس آن مزيت عبارت از اين است که مؤمن در عين بهره‌مندي از نعمت دنيا، آرامش روان و روح نيز دارد و جان را فداي تن نمي‌کند. از همين رو است که خداوند از بندگانش مي‌خواهد که حتي در لحظهی ارتباط تنگاتنگ و ويژه‌شان با او، يعني هنگام نماز، از اين زيبايي و زينت غفلت نکنند:
يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ.18
اي فرزندان آدم! نزد هر مسجدي ـ به هنگام نماز ـ آرايش خويش ـ جامه و آن چه مايه آراستگي است ـ فرا گيريد، و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد، كه خدا اسرافكاران را دوست ندارد.
اگر همراه نداشتن اين زينت‌ها و کام برنگرفتن از آن‌ها فضيلت بود يا براي رسيدن به مقام قرب کمکي به انسان مي‌کرد، چرا دست کم در لحظهی ارتباط خاص با خدا، يعني هنگام نماز، خداوند همراه داشتنشان را نامحبوب نشمرد يا از تأکيد بر آن خودداري نکرد؟ چرا در اين حال نيز تأکيد فرمود که زينت خود را همراه داشته باشيد؟ اين نشانه‌ها کافي است که نگاه جمالي دين در متن زندگي جامعه تفسير شود و دريافت گردد که انسان همراه زينت‌هاي دنيا نزد خداوند محبوب است و جامعه با اين جلوه‌هاي جمالي مي‌تواند به سوي خدا سيري کمالي داشته باشد.
گروهي از اين سخنان چنين برداشت کرده‌اند که هرچه در جامعه‌اي زينت‌ها بيشتر فرادست آيد و در معرض نهاده شود و زيبايي‌ها به چشم آيد، نشانهی شکوفايي در مدنيت است که يکي از رهاوردهاي آن، رفاه است. آنگاه، نتيجه گرفته‌اند که رفاه از نشانه‌هاي رقت احساس و ذوق جمالي و حسن بيان است. امّا در حقيقت چنين نيست و ميان رفاه با ذوقمندي جامعه نسبت مستقيم برقرار نيست. درست است که هرچه در جامعه زيبايي‌ها بيشتر به معرض نهاده شود، ذوق زيباشناسانه رشد مي‏کند؛ امّا اين با رفاه اقتصادي و اجتماعي ملازمت ندارد. اتفاقا اگر فقط رفاه به عنوان يک معيار در نظر گرفته شود، گاه مي‏تواند بازدارندهی ذوق زيباشناسانه باشد؛ زيرا پرداختن به لذت‌ها و غرق شدن در نعمت‌ها بصيرت را از آدمي مي‌گيرد؛ و اين در حالي است که سرمايهی اصلي هنر، بصيرت است. خواه براي هنرمند و خواه براي مخاطبان هنر، گوهر و بن‌مايهی ذوق جمالي، بصيرت است. بصيرت از قلب مي‌خيزد و در تن ريشه ندارد. هرچه تن بيشتر به لذت بگرايد، از بصيرت قلب کاسته مي‏شود. حس نبايد در زندان شهوت اسير شود. اگر حس مي‌خواهد زيبايي‌ها را درک کند، بايد نگاهي به بالا داشته باشد و اسير خاک نگردد. افراط در رفاه و تن‌آسايي سبب مي‏شود که ذوق جمالي فروکش کند و چراغ آن به افسردگي و سردي بگرايد. انساني که به رفاه دل خوش کند، همتش را لذت قرار مي‏دهد و همه چيز را در افق تنگ لذت‌جويي تفسير مي‏کند. اين سخن «جان ديوئي» از حقيقتي مهم ياد مي‏کند: «هرگاه تنها نيازهاي غريزي در کار باشد، ادراک انسان به پايين‌ترين و دشوارترين حد تنزل مي‏کند ... در اين مرحله، تنها زيبايي محسوسات را درک مي‌کنيم و اين ما را فريب مي‏دهد که در همين حد باقي بمانيم؛ امّا بايد از آن عبور کنيم و به جمال نفس راه يابيم.»19
اين جا است که «اشپينگلر» زبان به اعتراف مي‌گشايد: «آن گاه که دوران خوش‌گذراني بشر به ميان آمد، نور زيبايي حقيقي خاموش شد و طراز عالي هنر پنهان گشت و هنر به شکل دسته‌اي از قواعد مرده و ساختارهاي خالي از حيات درآمد. اين در هردو سبک کلاسيک و رومانتيک ديده مي‏شود: اولي بيان نوعي از زيبايي است که از ديرباز فرومرده و روحي ندارد؛ و دومي تقليدي است از تقليد حيات و نه خود حيات.»20

پی نوشتها

1. انبیاء، آیهی 16، 17.
2. مؤمنون، آیهی 115.
3. ذاریات، آیهی 56.
4. حدید، آیهی 20.
5. یونس، آیهی 24.
6. عنکبوت، آیهی 64.
7. تفسیر قرطبی، ج10، ص354.
8. صحیح بخاری، ج4، ص63.
9. ابن حجر، فتح الباری،ج12، ص246.
10. انفال، آیهی 44.
11. توبه، آیهی 105.
12. نساء، آیهی 129.
13. انسان، آیهی 3.
14. تکویر، آیهی 29.
15. بقره، آیهی 155 و 156.
16. مائده، آیهی 87.
17. اعراف، آیهی 32.
18. همان، آیهی 31.
19. جان دیویی، الفن خبره، ترجمهی رکریا ابراهیم، ص 432.
20. عبدالرحمان بدوی، اشبجلر، ص 126.

مقالات مشابه

منظومة مفهومی زیبایی‌شناسی در پرتو آیات قرآن کریم

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهعلی شریفی, مهدی رضا‌زاده جودی

زیبایی شناسی کلام وحیانی قرآن کریم

نام نشریهجلوه هنر

نام نویسندهاشرف‌‎السادات موسوی‎لر, سپیده یاقوتی

تصویرپردازی انسان در عرصه قیامت (در جزء سی ام قرآن کریم)

نام نشریهمشکو‌ة

نام نویسندهعلی نظری, کبری خسروی, سمیرا جدی هکانی

تطبیق مؤلفه ها و انواع تصویر هنری در سوره مبارکه نبأ

نام نشریهپژوهش های اسلامی

نام نویسندهسیدحسین سیدی, ربابه معصومیان

الإحساس بالجمال فی ضوء القرآن الکریم

نام نشریهالمعارج

نام نویسندهمحمدعبدالواحد حجازی

اصول و جلوه های زیبایی شناسی در قرآن کریم (قسمت هفدهم)

نام نشریهماهنامه پیام زن

نام نویسندهسیدابوالقاسم حسینی (ژرفا)